" تو به من خندیدی
و نمی دانستی
که به چه دلهره
سیب را..."
نه...
این روزها
برایت از فروشگاه
دلستر بلند می کنم...
سیگار می دزدم...
سرنگ رایگان هدیه می آورم...
سیب مال روزهایی است که
عشق ، معصوم . باکره بود!!
+تاریخ جمعه 90/3/20ساعت 4:27 عصر نویسنده پروانه سراوانی
|
نظر
دلم می خواهد
پنهانی به تماشایت بنشینم
آن گاهی که
عرق شره می کند روی پیشانی ات
یا قولنج صدادار ستون مهره هایت می شکند
یا وقتی مچ دستت را مالش می دهی...
دوست دارم بفهمم
چرا هیچ وقت
از مادر بودن خسته نمی شوی!!
+تاریخ جمعه 90/3/13ساعت 11:19 عصر نویسنده پروانه سراوانی
|
نظر
نگرانت می شوم
با هر تماس نیمه شب
با هر تقه که به در بخورد
با هر پرنده که از شاخه بپرد
نگرانت می شوم...
بمیرم برایت که
پیر شدی و من نفهمیدم
درد کشیدی و من ندیدیم
گریه کردی و من
فکر کردم صورتت را شسته ای
بمیرم برایت که
آنقدر ماه بودی که
شب هایم بی چراغ خواب روشن بود
آنقدر تابیدی که
تمام عمر گرم بودم
آنقدر بزرگم کردی
تا پیر شدی
آنقدر مادر ماندی
تا من نیز
مادر شدم...
یکی مثل تو........
+تاریخ یکشنبه 90/3/1ساعت 11:31 عصر نویسنده پروانه سراوانی
|
نظر
ته چشم هایم
دخترکی است هنوز
که مادرش را می خواهد
آغوشش را
زانویش را
دستش را...
خسته شدم
از بس مادر بودم
برای گلهای باغچه
برای لاک پشت پسرم
برای گربه های پارکینگ...
دلم یک صبحانه ی عجولانه می خواهد
توی تخت بچگی هایم
با چشم های نیم باز
و موهای آشفته!!
+تاریخ جمعه 90/2/23ساعت 7:32 صبح نویسنده پروانه سراوانی
|
نظر
تمام ارتش جهان
به چه کارم می آید...
وقتی تو با من
سر جنگ داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟
+تاریخ سه شنبه 90/2/6ساعت 8:27 صبح نویسنده پروانه سراوانی
|
نظر
فنجان قهوه را
تا ته می نوشم.
دیگر نمی خواهم
تو نقش فال من باشی.
+تاریخ سه شنبه 90/1/9ساعت 8:20 عصر نویسنده پروانه سراوانی
|
نظر
انتهای جاده
ترا در خود می بلعد!
عق می زنم دلتنگیم را
کف آسفالت.
.
.
.
برگرد!
+تاریخ سه شنبه 90/1/9ساعت 8:17 عصر نویسنده پروانه سراوانی
|
نظر
مقلبا!
قلبم را مغلوب سیاهی ها مکن
مدبرا!
تدبیرم را هوشیار نگاه دار
محولا!
حالم خوب نیست..
بغض هایم را به عشق تحویل کن!
+تاریخ شنبه 89/12/28ساعت 7:48 صبح نویسنده پروانه سراوانی
|
نظر
تو چه نسبتی داری با
با برگ
با درخت...؟
که هر بهار
در من شکوفه می زنی؟
+تاریخ شنبه 89/12/28ساعت 7:46 صبح نویسنده پروانه سراوانی
|
نظر
سیر
سمنو
سیب
سکه
.
.
.
سرکه
سماق
سبزه
.
.
.
سبز نمی شود هرگز دلم...
هزار بار هم که هفت سین را به سبزه ختم کنم!
+تاریخ شنبه 89/12/28ساعت 7:42 صبح نویسنده پروانه سراوانی
|
نظر