سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خلوتگاهی برای شعرها، ترانه ها و داستان هایم ! می نویسم و گاه گاه تقسیمش می کنم با دیگران..
ترس بود یا شک..

 

نمی دانم...

چیزی که ترا از من گرفت...

کلافه شدی از

پس و پیش کردن هایم...

گفتی فراموش کنم

سوار سپید پوش قصه هام را...

من فراموش می کنم

اما اسب سفیدی که

به تیرک نرده های  کلبه بستی

مدام شیهه می کشد در مغزم !!!!!

 


+تاریخ سه شنبه 90/5/18ساعت 12:51 عصر نویسنده پروانه سراوانی | نظر

پیچک می شوم 

وحشی!! 

می پیچم  

به پر و پای ثانیه هات 

تا حتی نتوانی

آنی 

بی من 

" بودن" را 

زندگی کنی!!

 


+تاریخ سه شنبه 90/5/4ساعت 2:14 عصر نویسنده پروانه سراوانی | نظر