رفیق خوب غزل های عاشقانه ی من
دلم گرفته ز دستت ، بیا به خانه ی من
بیا ویک کمکی تکیه گاه بغضم باش
بیا و ضربه بزن سخت تر به شانه ی من
و یک بغل که قوی، محکم است و بی تردید
هدیه کن به من و ترس کودکانه ی من
و چشم های نجیبت چه حس خوبی داشت
نوشته می شدی آرام درترانه ی من
زبان شعر و غزل با تو باز جاری شد
"برای زیستن اینک تویی بهانه ی من"
رفیق خوب قدیمی، رفیق نایابم
دوباره بر سر مهر آی ، سمت خانه ی من..!!